• وبلاگ : پرواز تا خدا
  • يادداشت : از قلب تير خورده ام به آسمان راه شيري
  • نظرات : 1 خصوصي ، 9 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + آبجي 
    ادامه جوابم؟
    پاسخ

    از اقبال مردم به نظام و رهبر پرسيدي؟....به نظرم که کم نيستن کسايي که مخالف نظامن....البته درجه بندي دارن يه سري ها ميخوان کل نظام کن فيکون شه....يه سري هم انتقاد هاي اساسي دارن با تغييرات اساسي...يه سري هم که انتقاد خفيف تر دارن.....يه سري ها هم که کلا به همه چيز بدبينن....من وقتي که يه بار رفته بودم تظاهرات برا انرژي هسته اي با خودم گفتم مگه ميشه تو شهر ما اين همه آدم اونم برا انرژي هسته اي ؟؟يا وقتي رهبر ميره جايي اين همه آدم از کجا مياد؟پس کوشن اين هم فکراي ما؟يا وقتي احمدي مياد ساري اين همه آدم جمع ميشه(اينو ديگه نميشه گفت ساختگيه...چون نگهبانمون شاهد زندشه)....البته اينجا همه کارکناني که ميشناختم طرفدار احمدي بودن...دانشجو ها نه اکثرا موسوي البته اونم تو خوابگاه ما...ولي خوابگاه قبليمون بچه ها ميگفتن طرفدار احمدي بيشتره....من تو اين بيست و اندي سالي که تو ايران زندگي کردم از امنيت کشورم نميگم راضي راضي راضي ام .....ولي راضي ام (البته به استثناي بعضي جاها مث زاهدان که قاچاقچي فوران ميکنه...بهناز ميگفت قبيله ايه و قلدر بازيه اونجا) ......ولي دوس ندارم امنيت کشورم بشه مث پاکستان و افغانستان و عراق و فلسطينو بقيه کشور هاي اسلامي ديگه که غربيا و آمريکاييها کليد کردن بهشون که ماشالا کليد اونا رو ما همچي کمم ني ...نمونش گيرشون برا انرژي هسته اي(واي خدا که هر چي ميگي بازم حرف خودشون رو ميزنن)…..اميدوام الان نگي که منم هي ميگم دشمن دشمن....يکي از دوستام با يه پسره تو پاکستان به اسم شکير الله خان چت ميکنه(به اصطلاح داداششه!)...ميگفت شکير ميگه اينجا مطمئن نيستي وقتي ميري بيرون زنده برگردي خونه....يادمه سالي که داشتم کنکور ميدادم حرفش بود که ميخوان حمله کنن(چه بچه بودم يادته گريه کردم؟؟)...نمدونستم خيلي اهل لاف زدنن و ترسو...البته اين جنگايي که را انداختن نميگه که خيلي هم ترسو باشن...از ما ميترسن.....از ملت...از سپاه و از از ارتش و از بسيج و....دلم نميخواد امنيت کشورم مث اونجاها بشه.....دلم نميخوا همينطور راس راس را برن و بچه مسلمونا رو بگيرن به باد تيرو قتل و غارت......دوس دارم کشورم تا ميتونه بر عليه اونا باشه ....يکي از خوبي هاي احمدي اين آرزوي من رو براورده ميکنه که اهل باج دادن به اونا ني(البته انتقاد اينا هم خيلي زياد دارم.....سر فرصت براش ميفرستم)......آبجي اين جا يکي ديگه از بچه هاي ما پريد(نميشناسيش يحتمل!!)....از بچه هاي خوابگاه ني...از عيد به اينور همينطور بچه ها دارن ازدواج ميکنن...خيلي حال ميده...اصلا عروس ميبينم حال ميکنم....شيريني ميخوريم پشت هم....تنبلي موقوووووووووووووووووف بشين سر درست که حسابي درسو زندگي داري......امتحانت رو بد دادي....خودم ميام تنبيت ميکنم.....راستي آبجي نامرد قضيه اين سرمه ما چي شد؟؟؟؟.....عيدي رفتي برامون بياري....نياوردي که.....پول ميکشي بالا حالا؟....تو نمازات منو هم دعا کن...محتاجم به دعا شديد....دوست دارم........مواظب خودت باش....در پناه آرامش بخشش